Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . کفش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el calzado
/kalθˈaðo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: calzados]
1
کفش
1.Nuestra zapatería tiene el mejor calzado de cuero.
1. کفاشی ما بهترین کفشهای چرم را دارد.
کلمات نزدیک
boquerón
visitar
verbena
tarjeta de felicitación
semana santa
carro de la compra
menor
tampoco
tanto
tendedero
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان