[اسم]

el camarero

/kˌamaɾˈɛɾɔ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: camareros] [مونث: camarera]

1 پیشخدمت گارسون

  • 1.El camarero nos tomó la orden.
    1. پیشخدمت سفارش ما را گرفت.

2 خدمتکار پادو

  • 1.La camarera limpió la habitación y trajo toallas.
    1. پادو اتاق را تمیز کرد و حوله آورد.

3 مهماندار (هواپیما و ...)

  • 1.La camarera me dio un refresco gratis.
    1. مهماندار به من یک سودای رایگان داد.

4 سرپیشخدمت (در خانه‌های اشرافی)

  • 1.El camarero puso en orden la oficina del rey.
    1. سرپیشخدمت دفتر کار شاه را مرتب کرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان