[اسم]

la campana

/kampˈana/
قابل شمارش مونث
[جمع: campanas]

1 هود اجاق گاز

  • 1.Encendimos la chimenea, pero la campana no funcionaba y se llenó la casa de humo.
    1. آتش را روشن کردیم، اما هود کار نمی‌کرد و خانه پر از دود شد.

2 زنگوله

  • 1.Sonaban las campanas por la boda que había en la iglesia.
    1. زنگوله‌ها به‌خاطر عروسی در کلیسا به صدا در آمدند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان