Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . کشاورز
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el campesino
/kˌampesˈino/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: campesinos]
[مونث: campesina]
1
کشاورز
رعیت
1.Los campesinos del pueblo construyeron este pozo para regar sus campos.
1. رعیتها این چاه را درست کردند تا به زمینهایشان آب بدهند.
کلمات نزدیک
apuntar
admitir
vinculo
valores
tratarse de
ciénaga
confianza
conflicto
corpulento
criatura
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان