Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . مسابقه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el certamen
/θɛɾtˈamɛn/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: certámenes]
1
مسابقه
رقابت
1.Me presenté al certamen de fotografía pero no gané ningún premio.
1. اما در مسابقه عکاسی شرکت کردم، اما جایزهای نگرفتم.
کلمات نزدیک
lanzamiento de peso
carrera de vallas
victoria
juegos olímpicos
lesionar
disputar
instalaciones deportivas
recinto
gradería
rival
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان