Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . بهخاطر سرمای شدید آسیب دیدن
2 . فریز کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
congelar
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
بهخاطر سرمای شدید آسیب دیدن
2
فریز کردن
منجمد کردن
کلمات نزدیک
congelación
confín
confutador
confutación
confusión
congenial
congestionado
congestionar
congestión
conglomerado
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان