Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . حفظ کردن
2 . کنسرو کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
conservar
/kˌɔnsɛɾβˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: conservé]
[حال: conservo]
[گذشته: conservé]
[گذشته کامل: conservado]
صرف فعل
1
حفظ کردن
نگهداری کردن، محافظت کردن
1.Hay muchos avances tecnológicos que ayudan a conservar el medio ambiente.
1. پیشرفتهای تکنولوژی زیادی وجود دارد که به محافظت کردن از محیط زیست کمک میکنند.
2
کنسرو کردن
ترشی درست کردن، مربا درست کردن، ترشی انداختن
1.Mi abuela me enseñó cómo conservar los chiles en vinagre.
1. مادربزرگم به من نشان داد که چطور فلفلها را در سرکه ترشی بیندازم.
کلمات نزدیک
conquistar
concluir
conciso
ceremonia
atropellar
constituir
decisivo
desempleado
destacar
dinámico
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان