[فعل]

conservar

/kˌɔnsɛɾβˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: conservé] [حال: conservo] [گذشته: conservé] [گذشته کامل: conservado]

1 حفظ کردن نگه‌داری کردن، محافظت کردن

  • 1.Hay muchos avances tecnológicos que ayudan a conservar el medio ambiente.
    1. پیشرفت‌های تکنولوژی زیادی وجود دارد که به محافظت کردن از محیط زیست کمک می‌کنند.

2 کنسرو کردن ترشی درست کردن، مربا درست کردن، ترشی انداختن

  • 1.Mi abuela me enseñó cómo conservar los chiles en vinagre.
    1. مادربزرگم به من نشان داد که چطور فلفل‌ها را در سرکه ترشی بیندازم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان