Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . جام (ورزشی)
2 . نوشیدنی الکلی
3 . جام
4 . قسمت بالای کلاه
5 . بالا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la copa
/kˈopa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: copas]
1
جام (ورزشی)
1.Para mí, no fue una sorpresa que Alemania ganara la Copa Mundial.
1. برای من تعجببرانگیز نبود که آلمان جام جهانی را برد.
2
نوشیدنی الکلی
مشروب
1.Vamos a tomar unas copas después del trabajo.
1. ما پس از کار میرویم که کمی مشروب بنوشیم.
3
جام
لیوان پایهدار
1.Tengo copas de vino suficientes para seis personas.
1. من بهاندازه شش نفر جام شراب دارم.
4
قسمت بالای کلاه
1.El sombrero mexicano es conocido por su copa alta y cónica.
1. کلاه مکزیکی بهخاطر قسمت بالایی بلند و مخروطیشکلش مشهور است.
5
بالا
1.Había un cardenal posado en la copa del árbol.
1. یک کاردینال بالای درخت بود و آواز میخواند.
کلمات نزدیک
pelota de tenis
raqueta
gol
pelota de fútbol
pérdida
bate
medalla de oro
medalla de plata
medalla de bronce
volante de bádminton
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان