[اسم]

el corriente

/kˌɔriˈɛnte/
قابل شمارش مذکر
[جمع: corrientes]

1 جریان

  • 1.Será más difícil ir en canoa al norte porque estaremos remando contra la corriente.
    1. با قایق پارویی به‌سمت شمال‌رفتن سخت‌تر خواهد بود، زیرا برخلاف جریان خواهیم بود.
[صفت]

corriente

/kˌɔriˈɛnte/
قابل مقایسه
[حالت مونث: corriente] [جمع مونث: corrientes] [جمع مذکر: corrientes]

2 متداول رایج

  • 1.La gripa es una enfermedad corriente.
    1. سرماخوردگی یک بیماری رایج است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان