Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . عبور کردن
2 . پا روی پا انداختن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
cruzar
/kɾuθˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: crucé]
[حال: cruzo]
[گذشته: crucé]
[گذشته کامل: cruzado]
صرف فعل
1
عبور کردن
رد شدن
1.Vamos a cruzar la frontera en Tijuana.
1. ما از مرز "تیخوانا" رد خواهیم شد.
2
پا روی پا انداختن
دست به سینه نشستن، روی هم انداختن
1.Ella frunció el ceño y se cruzó de brazos.
1. او اخم کرد و دست به سینه شد.
کلمات نزدیک
cruce
costar
contaminante
cómodo
coger
dar las gracias
gastronomía
girar
hay que
ir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان