Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . چهارم
2 . اتاقخواب
3 . ربع (ساعت)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
cuarto
/kwˈaɾto/
غیرقابل مقایسه
1
چهارم
چهارمین
1.Entra al edificio y toma el ascensor al cuarto piso.
1. داخل ساختمان شو و با آسانسور به طبقه چهارم برو.
[اسم]
el cuarto
/kwˈaɾto/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: cuartos]
2
اتاقخواب
اتاق
1.Mi perro entró al cuarto para despertarme.
1. سگم داخل اتاقخواب شد تا من را بیدار کند.
3
ربع (ساعت)
یک ربع
1.Son las siete menos cuarto.
1. ساعت یک ربع به هفت است.
کلمات نزدیک
tercero
primero
ecuación
aritmética
denominador
milímetro
centímetro
decímetro
yarda
milla
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان