[اسم]

la cubierta

/kuβjˈɛɾta/
قابل شمارش مونث
[جمع: cubiertas]

1 عرشه

  • 1.Cuando yo era niño, mi abuelo me ponía a fregar la cubierta de su lancha.
    1. وقتی که بچه بودم، پدربزرگم من را مجبور می‌کرد که عرشه قایقش را تمیز کنم.

2 جلد

  • 1.Se dice que libros con una cubierta amarilla o roja se venden mejor que otros.
    1. گفته می‌شود که کتاب‌هایی که جلد زرد یا صورتی دارند، بهتر از بقیه فروش می‌روند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان