Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . صبحانه خوردن
2 . بهعنوان صبحانه خوردن
3 . صبحانه خوردن
4 . خبردار شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
desayunar
/dˌesajjunˈaɾ/
فعل ناگذر
[گذشته: desayuné]
[حال: desayuno]
[گذشته: desayuné]
[گذشته کامل: desayunado]
صرف فعل
1
صبحانه خوردن
1.Mi esposo y yo desayunamos juntos todos los días.
1. من و شوهرم هر روز باهم صبحانه میخوریم.
2
بهعنوان صبحانه خوردن
برای صبحانه خوردن
1.Suelo desayunar huevos y pan tostado.
1. من معمولاً برای صبحانه تخممرغ و نان تست میخورم.
3
صبحانه خوردن
(desayunarse)
1.Los domingos nos desayunamos en un café.
1. ما یکشنبهها در یک کافه صبحانه میخوریم.
4
خبردار شدن
باخبر شدن، شنیدن
(desayunarse)
1.- ¿No sabía lo del accidente? - No, recién se desayunó.
1. - آیا او از تصادف خبر نداشت؟ - نه، همین الان باخبر شد.
کلمات نزدیک
nosotras
ellas
vosotras
comer
chalé
duchar
día a día
entrar
igual
ir a la cama
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان