[صفت]

despistado

/dˌespistˈaðo/
قابل مقایسه
[حالت مونث: despistada] [جمع مونث: despistadas] [جمع مذکر: despistados]

1 حواس‌پرت فراموشکار

  • 1.Siempre ha sido muy despistado. ¿Te acuerdas cuando no encontraba el coche?
    1. او همیشه بسیار حواس‌پرت بوده‌است. آن دفعه را یادت می‌آید که اتومبیل را پیدا نمی‌کرد؟
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان