Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . تمرین
2 . تمرین (درسی)
3 . آزمون
4 . سال مالی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el ejercicio
/ˌexɛɾθˈiθjo/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: ejercicios]
1
تمرین
ورزش
1.Este ejercicio es muy bueno para fortalecer los glúteos.
1. این تمرین برای تقویت ماهیچههای سرینی بسیار خوب است.
2
تمرین (درسی)
1.El siguiente ejercicio de grupo nos ayudará a practicar el trabajo en equipo.
1. تمرین گروهی بعدی به ما کمک خواهد کرد که کار گروهی را تمرین کنیم.
3
آزمون
تست، امتحان
1.La maestra nos dio un ejercicio de álgebra el viernes.
1. روز جمعه معلممان آزمون جبر از ما گرفت.
4
سال مالی
1.¿En qué fecha se acaba el ejercicio actual?
1. سال مالی کنونی در چه تاریخی تمام خواهد شد؟
کلمات نزدیک
demostrar
sueño
material
posición
danza
captura
monte
desear
disculpe
muchas gracias
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان