[فعل]

encantar

/ˌɛnkantˈaɾ/
فعل ناگذر
[گذشته: encanté] [حال: encanto] [گذشته: encanté] [گذشته کامل: encantado]

1 بسیار دوست داشتن عاشق چیزی بودن

  • 1.¡Me encanta tu casa! ¿Tú misma la decoraste?
    1. عاشق خانه‌ات هستم! خودت آن را چیدی؟

2 مجذوب کردن مسحور کردن

  • 1.Michael nos encantó a todos con sus historias divertidas.
    1. "مایکل" با داستان‌های سرگرم‌کننده‌اش همه ما را مجذوب کرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان