[فعل]

enmarcar

/ˌɛnmaɾkˈaɾ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: enmarqué] [حال: enmarco] [گذشته: enmarqué] [گذشته کامل: enmarcado]

1 قاب کردن قاب گرفتن

  • 1.Quiero enmarcar estos carteles que compré.
    1. می خواهم این پوسترهایی را که خریدم، قاب بگیرم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان