Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . قایمموشک (بازی)
2 . مخفیگاه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el escondite
/ˌeskɔndˈite/
غیرقابل شمارش
مذکر
1
قایمموشک (بازی)
قایمباشک
1.Los niños jugaron al escondite en la fiesta de cumpleaños.
1. بچهها در تولد قایمموشک بازی کردند.
2
مخفیگاه
1.Sus papás cambian el escondite de los regalos de Navidad cada año.
1. والدین او هر سال مخفیگاه کادوهای کریسمس را تغییر میدهند.
کلمات نزدیک
comba
canica
casilla
tablero
parchís
placer
paciencia
entretenido
campeonato
liga
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان