Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . امتحان نهایی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el examen final
/eksˈamɛm finˈal/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: examenes finales]
1
امتحان نهایی
امتحان پایان ترم
1.- ¿Quieres ir al cine? - Gracias, pero no puedo; estoy estudiando para el examen final de Biología.
1. - میخواهی به سینما برویم؟ - ممنون، اما نمیتوانم. دارم برای امتحان پایان ترم زیستشناسی درس میخوانم.
کلمات نزدیک
asignatura pendiente
obtener
defender
elaborar
constar de
poner nota
examen parcial
sacar
sobresaliente
no llegar la camisa al cuerpo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان