Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . بازدید کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
explorar
/ˌeksplɔɾˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: exploré]
[حال: exploro]
[گذشته: exploré]
[گذشته کامل: explorado]
صرف فعل
1
بازدید کردن
سیاحت کردن
1.Ir a pie a todas partes es la mejor manera de explorar la ciudad.
1. پیاده به همهجا رفتن بهترین راه برای بازدید کردن از شهر است.
کلمات نزدیک
estar en desacuerdo
estar de acuerdo
equitación
embalse
duna
fauna
flora
locura
lunático
maquinaria
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان