Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . خارجی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
externo
/ekstˈɛɾno/
قابل مقایسه
[حالت مونث: externa]
[جمع مونث: externas]
[جمع مذکر: externos]
1
خارجی
بیرونی
1.El país ha mejorado su capacidad de pago de la deuda externa.
1. کشور ظرفیتش را برای پرداخت بدهیهای خارجی افزایش دادهاست.
کلمات نزدیک
interno
suscribir
prensa digital
prensa escrita
redacción
interviú
superventas
triunfo
spot
zoom
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان