Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . فنلاند
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
Finlandia
/finlˈandja/
غیرقابل شمارش
مونث
1
فنلاند
1.Cuando viajé a Finlandia, aproveché para ir a Noruega y a Suecia también.
1. وقتی که به فنلاند سفر کردم، از فرصت استفاده کردم و به نروژ و سوئد هم رفتم.
کلمات نزدیک
islas feroe
estonia
dinamarca
bulgaria
bosnia
gibraltar
grecia
irlanda
islandia
kosovo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان