[اسم]

el fondo

/fˈɔndo/
قابل شمارش مذکر
[جمع: fondos]

1 عمق

  • 1.El apartamento es angosto, es cierto, pero tiene mucho fondo.
    1. البته که (این) آپارتمان باریک است، اما عمق زیادی دارد.

2 سرمایه بودجه

  • 1.Kevin gestiona un fondo para la investigación del cáncer infantil.
    1. "کوین" بودجه‌ای را برای تحقیق درمورد سرطان کودکان مدیریت می‌کند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان