[فعل]

impedir

/ˌimpeðˈiɾ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: impedí] [حال: impido] [گذشته: impedí] [گذشته کامل: impedido]

1 جلوگیری کردن پیشگیری کردن

  • 1.La tapa impide que se derrame el líquido.
    1. سرپوش از ریختن مایع جلوگیری می‌کند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان