[اسم]

el interés

/ˌintɛɾˈɛs/
غیرقابل شمارش مذکر

1 بهره سود

  • 1.Tengo una hipoteca con el 11% de interés.
    1. من یک وام مسکن با بهره یازده درصد گرفتم.

2 علاقه

  • 1.Carolina ha mostrado un interés por las plantas y los animales desde pequeña.
    1. "کارولینا" از بچگی به گیاهان و حیوانات علاقه نشان داده‌است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان