[فعل]

investigar

/ˌimbestiɣˈaɾ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: investigué] [حال: investigo] [گذشته: investigué] [گذشته کامل: investigado]

1 بررسی کردن تحقیق کردن، بازرسی کردن

  • 1.Se designaron cinco detectives para que investiguen el caso.
    1. پنج کارآگاه را تعیین کردند که درمورد پرونده تحقیق کنند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان