Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . بررسی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
investigar
/ˌimbestiɣˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: investigué]
[حال: investigo]
[گذشته: investigué]
[گذشته کامل: investigado]
صرف فعل
1
بررسی کردن
تحقیق کردن، بازرسی کردن
1.Se designaron cinco detectives para que investiguen el caso.
1. پنج کارآگاه را تعیین کردند که درمورد پرونده تحقیق کنند.
کلمات نزدیک
inventar
humanidad
genética
descubrir
creación
perjuicio
quizá
tal vez
aprendizaje
asociar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان