Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . ثبتنام کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
matricularse
/mˌatɾikulˈaɾse/
فعل بازتابی
[گذشته: me matriculé]
[حال: me matriculo]
[گذشته: me matriculé]
[گذشته کامل: matriculado]
صرف فعل
1
ثبتنام کردن
1.Decidí matricularme en un curso de fotografía.
1. تصمیم گرفتم در یک دوره عکاسی ثبتنام کنم.
کلمات نزدیک
maestría
licenciado
práctica
graduado
grado medio
pregrado
quedar alguna asignatura
quedarse en blanco
reflexionar
sacar buena nota
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان