[قید]

menos

/mˈenos/
غیرقابل مقایسه

1 کمتر -تر (نشانه صفت تفضیلی)

  • 1.Si comes menos, bajarás de peso.
    1. اگر کمتر بخوری، وزن کم می‌کنی.

2 کمترین -ترین (نشانه صفت یا قید عالی)

  • 1.Mi hermano es muy vago, es la persona menos activa que conozco.
    1. برادرم بسیار تنبل است؛ او کم‌تحرک‌ترین فردی است که می‌شناسم.

3 زیر پایین، منفی

  • 1.La temperatura hoy está a menos diez grados.
    1. دمای امروز ده درجه زیر صفر است.
[اسم]

el menos

/mˈenos/
قابل شمارش مذکر
[جمع: menos]

4 علامت تفریق (ریاضی)

  • 1.Te faltó escribir el menos en tu ecuación.
    1. یادت رفت در معادله علامت تفریق را بنویسی.
[حرف اضافه]

menos

/mˈenos/

5 مانده به (ساعت) به

  • 1.Son las seis menos cuarto.
    1. ساعت یک ربع به شش است.

6 منها

  • 1.Cinco menos dos son tres.
    1. پنج منهای دو می‌شود سه.

7 مانده به (ساعت) به

  • 1.Son las once menos diez.
    1. ساعت ده دقیقه به یازده است.
[تخصیص گر]

menos

/mˈenos/

8 کمتر کمتری

  • 1.Tengo menos tiempo libre hoy que ayer.
    1. امروز وقت آزاد کمتری از دیروز دارم.

9 کمترین

  • 1.La persona que menos agua gaste ganará.
    1. کسی که کمترین میزان آب را مصرف کند، برنده خواهد شد.
[عبارت]

menos

/mˈenos/

10 به‌جز به‌غیر از

  • 1.Todos confirmaron su asistencia menos Alberto.
    1. همه به‌جز "آلبرتو" حضورشان را تأیید کردند.
[ضمیر]

menos

/mˈenos/

11 کمتر

  • 1.No me gusta mucho el jamón en los emparedados. Me pone menos, ¿por favor?
    1. من خیلی کالباس در ساندویچ دوست ندارم؛ برای من کمتر بریز لطفاً.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان