[فعل]

navegar

/nˌaβeɣˈaɾ/
فعل بی قاعده فعل ناگذر
[گذشته: navegué] [حال: navego] [گذشته: navegué] [گذشته کامل: navegado]

1 جست‌وجو کردن (در اینترنت) وب‌گردی کردن

  • 1.Mi hermana estuvo navegando por Internet para hacer investigación para su tesis.
    1. خواهرم داشت برای تحقیق برای پایان‌نامه‌اش در اینترنت جستجو می‌کرد.

2 قایقرانی کردن کشتیرانی کردن

  • 1.El fin de semana hizo un tiempo estupendo y salimos a navegar por la costa.
    1. آخر هفته هوا عالی بود و در امتداد ساحل قایقرانی کردیم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان