[اسم]

la nota

/nˈota/
قابل شمارش مونث
[جمع: notas]

1 نت

  • 1.Esa nota es demasiado alta para mí.
    1. این نت برای من زیادی زیر است.

2 یادداشت

  • 1.Dejó una nota en el refrigerador para no olvidarse de comprar pan.
    1. او یک یادداشت روی یخچال گذاشت تا یادش نرود که نان بخرد.

3 نمره

  • 1.Podrías sacar mejores notas si te esforzaras más.
    1. اگر بیشتر تلاش کنی، می‌توانی نمرات بهتری بگیری.

4 اطلاعیه بیانیه

  • 1.El alcalde publicó una nota en el periódico local explicando el motivo de su dimisión.
    1. شهردار بیانیه‌ای در روزنامه محلی منتشر کرد و دلیل استعفایش را توضیح داد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان