[فعل]

observar

/ˌɔβsɛɾβˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: observé] [حال: observo] [گذشته: observé] [گذشته کامل: observado]

1 مشاهده کردن با دقت دیدن

  • 1.Observó el eclipse solar con equipo especial.
    1. او خورشیدگرفتگی را با تجهیزات مخصوص مشاهده کرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان