Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . ارتوپدی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la ortopedia
/ˌɔɾtopˈeðja/
غیرقابل شمارش
مونث
1
ارتوپدی
استخوانپزشکی، ارتاپزشکی
1.El médico que me sugirió utilizar una prótesis está especializado en ortopedia.
1. دکتری که به من توصیه کرد که از پروتز استفاده کنم، متخصص ارتوپدی است.
کلمات نزدیک
cardiología
emergencia
conmoción cerebral
sutura
descarga eléctrica
ginecología
radiología
dermatología
pediatría
psiquiatría
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان