[عبارت]

pedir la cuenta

/peðˈiɾ la kwˈɛnta/

1 صورت‌حساب را خواستن (در رستوران) درخواست صورت‌حساب کردن

  • 1.El mozo tardó media hora en venir a la mesa después de que pedimos la cuenta.
    1. بعد از اینکه صورت‌حساب را خواستیم، نیم ساعت طول کشید تا پیشخدمت به میز ما برگردد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان