Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . پیست (اسکی و...)
2 . سرنخ
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la pista
/pˈista/
قابل شمارش
مونث
[جمع: pistas]
1
پیست (اسکی و...)
زمین
1.He reservado una pista para jugar al tenis contigo el lunes.
1. من یک پیست رزرو کردهام تا دوشنبه با تو تنیس بازی کنم.
2
سرنخ
1.El inspector encontró una pista en la escena del crimen.
1. معاون در صحنه جرم یک سرنخ پیدا کرد.
کلمات نزدیک
pie de foto
pertinente
orquesta sinfónica
tapeo
soler
por excelencia
procedimiento
recepción
relativo
representación
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان