Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . شعر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la poema
/poˈema/
قابل شمارش
مونث
[جمع: poemas]
1
شعر
1.Gustavo le escribió un poema a su novia para proponerle matrimonio.
1. "گوستاوو" برای دوستدخترش یک شعر نوشت تا از او خواستگاری کند.
کلمات نزدیک
personaje
obra literaria
novelista
romántico
policíaco
poeta
prosa
protagonista
publicar
verso
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان