[اسم]

el recibo

/reθˈiβo/
قابل شمارش مذکر
[جمع: recibos]

1 صورت‌حساب قبض

  • 1.Tengo que ir al banco a pagar el recibo del agua de este mes.
    1. باید به بانک بروم تا قبض این ماه آب را پرداخت کنم.

2 رسید

  • 1.Si no encuentro el recibo de este vestido, no podré devolverlo a la tienda.
    1. اگر رسید این پیراهن را پیدا نکنم، نمی‌توانم آن را به فروشگاه پس بدهم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان