Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . خطکش
2 . قانون
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la regla
/rˈeɣla/
قابل شمارش
مونث
[جمع: reglas]
1
خطکش
1.Usamos una regla para dibujar cuadrados.
1. ما از یک خطکش استفاده کردیم تا چند مربع بکشیم.
2
قانون
1.La maestra nos explicó las reglas del juego.
1. معلم قوانین بازی را برایمان توضیح داد.
کلمات نزدیک
tijeras
goma de borrar
lápiz
pluma
geometría
perforadora
clip de papel
bolígrafo
pegamento
cinta adhesiva
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان