[عبارت]

salir de marcha

/salˈiɾ ðe mˈaɾtʃa/

1 به گردش رفتن برای تفریح بیرون رفتن

  • 1.Me apetece un montón salir de marcha y pillarme un buen pedo.
    1. خیلی دلم می‌خواهد بروم بیرون و تفریح کنم و حسابی مست کنم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان