Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . نجات دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
salvar
/salβˈaɾ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: salvé]
[حال: salvo]
[گذشته: salvé]
[گذشته کامل: salvado,salvo]
صرف فعل
1
نجات دادن
1.El bombero logró salvar a varios niños atrapados entre los escombros.
1. آتشنشان موفق شد چندین کودک را که در زیر آوار گرفتار شده بودند، نجات دهد.
کلمات نزدیک
favor
permiso
institución
antiguo
autostop
en público
pescar
pisar
ilustración
fotocopiar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان