[فعل]

separar

/sˌepaɾˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: separé] [حال: separo] [گذشته: separé] [گذشته کامل: separado]

1 جدا کردن

  • 1.El Río de la Plata separa Argentina de Uruguay.
    1. رود "ریو دلا پلاتا" آرژانتین را از اروگوئه جدا می‌کند.

2 جدا شدن بهم زدن (separarse)

  • 1.Mark y Cindy se separaron por problemas de dinero.
    1. "مارک" و "سیندی" به‌خاطر مشکلات مالی جدا شدند.

3 اخراج کردن

formal
  • 1.Lo separaron al gerente de la empresa por acoso sexual.
    1. مدیر شرکت را به‌خاطر آزار جنسی اخراج کردند.

4 جدا شدن به راه‌های مختلف رفتن (separarse)

  • 1.Los viajantes se dieron la mano y se separaron cuando llegaron a la frontera de la ciudad.
    1. وقتی که مسافرها به حاشیه شهر رسیدند، با هم دست دادند و از هم جدا شدند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان