Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . جدا کردن
2 . جدا شدن
3 . اخراج کردن
4 . جدا شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
separar
/sˌepaɾˈaɾ/
فعل گذرا
[گذشته: separé]
[حال: separo]
[گذشته: separé]
[گذشته کامل: separado]
صرف فعل
1
جدا کردن
1.El Río de la Plata separa Argentina de Uruguay.
1. رود "ریو دلا پلاتا" آرژانتین را از اروگوئه جدا میکند.
2
جدا شدن
بهم زدن
(separarse)
1.Mark y Cindy se separaron por problemas de dinero.
1. "مارک" و "سیندی" بهخاطر مشکلات مالی جدا شدند.
3
اخراج کردن
formal
1.Lo separaron al gerente de la empresa por acoso sexual.
1. مدیر شرکت را بهخاطر آزار جنسی اخراج کردند.
4
جدا شدن
به راههای مختلف رفتن
(separarse)
1.Los viajantes se dieron la mano y se separaron cuando llegaron a la frontera de la ciudad.
1. وقتی که مسافرها به حاشیه شهر رسیدند، با هم دست دادند و از هم جدا شدند.
کلمات نزدیک
diferente
abuelos
esposo
qué hora es
de noche
mediano
borrador
deberes
hacer los deberes
alumno
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان