Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . جمع (ریاضی)
2 . مبلغ
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la suma
/sˈuma/
غیرقابل شمارش
مونث
1
جمع (ریاضی)
1.La maestra está enseñando la suma a sus alumnos.
1. معلم دارد به دانشآموزانش جمع یاد میدهد.
2
مبلغ
1.Me ofrecieron una suma de dinero considerable, pero me gusta trabajar en la empresa donde estoy ahora.
1. آنها مبلغ قابلتوجهی به من پیشنهاد دادند، اما من کارکردن در شرکتی که الان هستم را دوست دارم.
کلمات نزدیک
resultado
estuche
sacapuntas
lápiz de color
tinta
resta
multiplicación
división
fracción
numerador
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان