Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . سطح
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la superficie
/sˌupɛɾfˈiθje/
قابل شمارش
مونث
[جمع: superficies]
1
سطح
پوسته
1.La superficie del lago estaba tan lisa como el vidrio esta mañana.
1. امروز صبح سطح دریاچه مانند شیشه صاف بود.
کلمات نزدیک
decidir
objeto
rueda
curso
multiplicar
sistema
registro
común
posible
maravilla
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان