[اسم]

el surf

/sˈuɾf/
غیرقابل شمارش مذکر

1 موج‌سواری

  • 1.Mi pasión es el surf, por eso veraneo siempre en Tarifa.
    1. من علاقه شدیدی به موج‌سواری دارم؛ برای همین تمام تابستانم را در "تاریفا" می‌گذرانم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان