Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . عمو
2 . یارو (اسپانیا)
3 . داداش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
el tío
/tˈio/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: tíos]
1
عمو
دایی
1.Mi tío Pablo es el hermano mayor de mi madre.
1. دایی من، "پابلو" برادر بزرگتر مادر من است.
2
یارو (اسپانیا)
مرد، نفر
informal
1.Oye, Paco, hay un tío en la puerta que dice ser tu hermano.
1. ببین "پاکو"، یک نفر دم در است که میگوید برادر تو است.
3
داداش
رفیق
informal
1.¡Oye, tío! No le hables así a mi esposa.
1. ببین داداش! اینجوری با زن من حرف نزن.
کلمات نزدیک
tía
abuela
abuelo
marido
esposa
primo
prima
sobrina
sobrino
nuera
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان