[اسم]

la taza

/tˈaθa/
قابل شمارش مونث
[جمع: tazas]

1 فنجان (برای نوشیدنی‌های گرم)

  • 1.Nos invitaron a tomar una taza de té.
    1. ما را به نوشیدن یک فنجان چای دعوت کردند.

2 لیوان (دسته‌دار) ماگ

  • 1.Se me cayó la taza y se rompió.
    1. ماگ از دستم افتاد و شکست.

3 به اندازه یک فنجان فنجان

  • 1.Necesitamos dos tazas de agua para el pastel.
    1. ما برای کیک دو فنجان آب لازم داریم.

4 کاسه توالت/دستشویی

  • 1.Entre las renovaciones que hicimos, cambiamos la taza del baño.
    1. میان بازسازی‌هایی که انجام دادیم، کاسه توالت را هم عوض کردیم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان