Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
É
é
Í
í
Ó
ó
Ú
ú
Ü
ü
Ñ
ñ
1 . فنجان (برای نوشیدنیهای گرم)
2 . لیوان (دستهدار)
3 . به اندازه یک فنجان
4 . کاسه توالت/دستشویی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la taza
/tˈaθa/
قابل شمارش
مونث
[جمع: tazas]
1
فنجان (برای نوشیدنیهای گرم)
1.Nos invitaron a tomar una taza de té.
1. ما را به نوشیدن یک فنجان چای دعوت کردند.
2
لیوان (دستهدار)
ماگ
1.Se me cayó la taza y se rompió.
1. ماگ از دستم افتاد و شکست.
3
به اندازه یک فنجان
فنجان
1.Necesitamos dos tazas de agua para el pastel.
1. ما برای کیک دو فنجان آب لازم داریم.
4
کاسه توالت/دستشویی
1.Entre las renovaciones que hicimos, cambiamos la taza del baño.
1. میان بازسازیهایی که انجام دادیم، کاسه توالت را هم عوض کردیم.
کلمات نزدیک
cucharón
olla
sartén
bombilla
palillo
tetera
rallador
cubiertos
grifo
fregadero
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان