[فعل]

éblouir

/ebluiʀ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: ébloui] [حالت وصفی: éblouissant] [فعل کمکی: avoir ]

1 مجذوب کردن مات و مبهوت کردن

  • 1.Elle a été éblouie par son apparence charmeuse.
    1. او توسط ظاهر جذابش مجذوب شده است.
  • 2.Les prouesses de l'athlète ont ébloui les spectateurs.
    2. قابلیت‌های ورزشکار، تماشاگران را مات و مبهوت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان