Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . جلوی (ماه یا خورشید را) گرفتن
2 . جیم زدن
3 . کنار زدن (کسی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
éclipser
/eklipsˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: éclipsé]
[حالت وصفی: éclipsant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
جلوی (ماه یا خورشید را) گرفتن
1.La Lune éclipse parfois le Soleil.
1. گاهی ماه جلوی خورشید را میگیرد.
2
جیم زدن
از زیر (چیزی) دررفتن
(s'éclipser)
1.Je me suis éclipsé avant la fin de la cérémonie.
1. قبل از انتهای مراسم جیم زدم.
3
کنار زدن (کسی)
بهتر بودن، درخشیدن
1.Éclipser ses rivaux
1. رقبای خود را کنار زدن
تصاویر
کلمات نزدیک
éclipse
éclectisme
éclectique
éclaté
éclater de rire
éclopé
éclore
éclusage
écluse
éco-citoyen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان