[اسم]

l'école

/ekɔl/
قابل شمارش مونث
[جمع: écoles]

1 مدرسه

aller à l’école
به مدرسه رفتن
  • 1. Aujourd'hui les enfants n'aiment pas aller à l'école.
    1. امروزه بچه‌ها دوست ندارند به مدرسه بروند.
  • 2. Maman, je n'aime pas aller à l'école.
    2. مامان، من دوست ندارم به مدرسه بروم.

2 مکتب جنبش

مترادف و متضاد mouvement
l'école naturaliste/surréaliste...
مکتب ناتورالیست/سورئالیست...
  • 1. Ça fait longtemps qu'il n'existe pas aucune école littéraire ou cinématographique en Iran.
    1. مدت‌ها می‌شود که هیچ جنبش ادبی یا سینمایی در ایران وجود ندارد.
  • 2. Zola est l'initiateur de l'école naturaliste.
    2. زولا آغازگر مکتب ناتورالیسم است.

3 مدرسه عالی دانش‌سرا

école militaire/de musique....
مدرسه عالی نظامی/موسیقی...
  • 1. Il a fait ses études dans une école militaire.
    1. او تحصیلاتش را در یک مدرسه عالی نظامی به اتمام رساند.
  • 2. J'aimerais étudier dans une école de musique.
    2. دوست دارم در مدرسه عالی موسیقی درس بخوانم.
توضیحات école
grande école یا همان مدارس عالی نخبگان بخشی از نظام آموزش عالی در فرانسه هستند، راه‌یابی به این مراکز با امتحان ورودی صورت گرفته و تعداد قبولی آن بسیار پایین است. اغلب وزیران فرانسه در مدرسه ملی مدیریت تحصیل کرده‌اند. اکثر افرادی که در école تحصیل می‌کنند، پس از پایان تحصیلات راحت‌تر از افرادی که تحصیلات دانشگاهی عالی دارند، وارد بازار کار شده‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان