[فعل]

écouter

/ekute/
فعل گذرا
[گذشته کامل: écouté] [حالت وصفی: écoutant] [فعل کمکی: avoir ]

1 گوش دادن گوش کردن

  • 1.Elle sait écouter.
    1. او گوش‌کردن بلد است. [شنونده خوبی است.]
écouter quelque chose
به چیزی (یا کسی) گوش کردن
  • 1. C'est inutile d'écouter ses paroles.
    1. گوش کردن به حرف‌هایش بی‌فایده است.
  • 2. écoute-moi !
    2. به من گوش بده.
  • 3. J'aime écouter de la musique traditionnelle.
    3. دوست دارم موسیقی کلاسیک گوش دهم.
  • 4. Vous devez m'écouter, Charlie.
    4. شارلی، شما باید به (حرف) من گوش دهید.

2 به حرف دل خود گوش دادن (s'écouter)

  • 1.Si je m'écoutais, je n'irais pas à ce rendez-vous.
    1. اگر به حرف دل خود گوش بدهم، به این قرار ملاقات نمی‌روم.
  • 2.Si je m'écoutais, je partirais d'ici.
    2. اگر بخواهم به حرف دلم گوش بدهم، از اینجا خواهم رفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان