[فعل]

s'égosiller

/egozije/
فعل بازتابی
[گذشته کامل: égosillé] [حالت وصفی: égosillant] [فعل کمکی: être ]

1 هوار کشیدن فریاد زدن، حنجره خود را پاره کردن

  • 1.Je ne cesse de m'égosiller.
    1. من دست از فریاد زدن برنمی‌دارم.
  • 2.Tu vois qu'elle commence à s'égosiller.
    2. می‌بینی که او شروع می‌کند به هوار کشیدن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان